نوجوانی شهید ابراهیم امیرعباسی

ساخت وبلاگ

مادر بهش گفت: ابراهیم، سرما اذیتت نمی کنه؟

گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست.

هوا خیلی سرد بود، ولی نمی خواست ما را توی خرج بیندازد.

دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشید و رفت. ظهر که برگشت، بدون کلاه بود!

گفتم: کلاهت کو؟ گفت: اگر بگم، دعوام نمی کنی؟ گفتم: نه مادر؛ مگه چیکارش کردی؟

گفت: یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد؛ امروز سرما خورده بود؛ دیدم کلاه برای اون واجب تره.

کتاب ساکنان ملک اعظم، ص 5

وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...
ما را در سایت وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abbasvaezo بازدید : 213 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 4:22